به برترین مرجع تخصصی ویلا در ایران خوش آمدید.

سرگذشت «امید»؛ از کولبری تا آفرود

پنجشنبه 14 مرداد 1400
22:16
Casper

“پدر من کولبر بود ، اما شش سال پیش کشته شد. دیزل به ترکیه می رود. سپس پدرم خودش کشاورزی می کند. اوه ، من تنها پسر خانواده هستم و باید از او حمایت کنم. پس از مدتی ، من رفتم کلبرت. و یک جیپ خرید و به کار گردشگری رفت. زندگی در اینجا بسیار …

سرگذشت «امید»؛ از کولبری تا آفرود https://moonnews.ir/سرگذشت-امید؛-از-کولبری-تا-آفرود/ ماه نیوز Wed, 04 Aug 2021 13:36:16 0000 عمومی https://moonnews.ir/سرگذشت-امید؛-از-کولبری-تا-آفرود/ “پدر من کولبر بود ، اما شش سال پیش کشته شد. دیزل به ترکیه می رود. سپس پدرم خودش کشاورزی می کند. اوه ، من تنها پسر خانواده هستم و باید از او حمایت کنم. پس از مدتی ، من رفتم کلبرت. و یک جیپ خرید و به کار گردشگری رفت. زندگی در اینجا بسیار …

“پدر من کولبر بود ، اما شش سال پیش کشته شد. دیزل به ترکیه می رود. سپس پدرم خودش کشاورزی می کند. اوه ، من تنها پسر خانواده هستم و باید از او حمایت کنم. پس از مدتی ، من رفتم کلبرت. و یک جیپ خرید و به کار گردشگری رفت. زندگی در اینجا بسیار دشوار است. ما گوسفند یا زمین نداریم ؛ “اگر گردشگری وجود ندارد ، پس چگونه باید پول در بیاوریم؟”

او 30 ساله است و سالهاست در بخش گردشگری کار می کند. تجارت او در سه ماه ژوئن ، جولای و آگوست رونق دارد و او تا پایان سال بیکار است. او یک ساختمان بلند ساخت ، جایی که او و همسرش با مادر و خواهرش در آن زندگی می کنند. او پول کافی برای ساختن در و دیوار برای خانه اش نداشت. دیوارهای بتنی خانه با بوته های رز پوشانده شده و چند درخت در گوشه حیاط کاشته شده است. او طبقه بالا را به گردشگران اجاره می دهد. دارای دو اتاق با آشپزخانه و حمام است که شبی 500 تا 10 هزار تومان به گردشگران اجاره می دهد.

او به سختی مهریه یکی از خواهرانش را جور کرد و به خانه خوش شانس خود فرستاد و اکنون باید مهریه خواهری را که با او زندگی می کند جمع آوری کند: “اینجا نه کارخانه های تولید یونجه وجود دارد و نه شرکت ها.” در زمستان و پاییز وقتی گردشگر نیست وقتی هوا وجود دارد و هوا سرد است ، ما به ارومیه و دیگر شهرها می رویم و به عنوان کارگر کار می کنیم و به محض جمع آوری مقداری پول ، برمی گردیم. “

او تا استاندارد دوم درس خواند. روستای او دارای مدرسه تا دبیرستان است. خواهرش درس می خواند ، نمرات خوبی داشت ، در دانشگاه پذیرفته شد ، اما به دلیل بی پولی نتوانست تحصیل خود را ادامه دهد.

“امید” بیشتر درآمد خود را صرف ماشین قدیمی خود می کند. او تا هفت نفر را با جیپ خود سوار می کند و به قلب کوه می زند تا دریاچه دالامپار را به گردشگران نشان دهد.

نمایی از دریاچه دالامپار

برای رسیدن به دریاچه دالمپر باید از روستاهای زیوه ، کاسیان ، دیزاج ، گلبهی ، سولودکول عبور کنید. پیست پر از چاله های عمیقی است که مسافر را از صندلی خارج کرده ، به سقف وصل می کند و به عقب برمی گرداند روی صندلی. بازار محلی وجود دارد. برخی از گوساله ها و گوسفندان آنها با نیسان آبی بسته بندی شده و برای فروش به بازار آورده شده است. لاشه گوساله های ذبح شده جلوی چند قصابی آویزان است. اکثر مردم ماسک ندارند و در حال خرید هستند. امید ماشینش را به زور از ترافیک بازار بیرون می کشد. او عجله دارد. او باید گردشگران دیگری را که هنوز به روستای خود در دریاچه نرسیده اند ، ببرد و کرایه 600 هزار تومانی خود را بپردازد. اگر دیر شود ، بقیه مردم محلی دست می دهند و مسافران را می گیرند.

جاده زیوا به سمت دالامپار پر از باغ است. از سیب و گردو گرفته تا گیلاس. بوی درخت نارون تمام جاده خاکی و آسمان آبی را پر کرده است. صدای آب در نهرها جاری می شود و باد ترسناک است. این جاده کوهستانی و سرد است و برف تا آخرین روز بهار بخشی از زمین را پوشانده است. چوپانان به خاطر خدا دامهای خود را بین چمن ها رها کرده اند. زمین خدا پر از داروهای گیاهی است که جانوران را با جانوران خود پر می کند. در اواخر بهار ، قبایل کوچ نشین با دامهای خود در کوه ها می چرند ، چادرهای خود را برپا می کنند و در اوایل ماه سپتامبر به روستاها باز می گردند.

موقعیت چادرهای عشایری در امتداد دریاچه دالمپر

در برخی از روستاها مردم از آب چشمه استفاده می کنند و اصلا متر آب وجود ندارد. برخی از افراد از این فرصت استفاده کرده و پرورش ماهی را آغاز کردند تا ماهی کبابی را برای گردشگران تهیه کنند. روستاها گاز ندارند و زمستان را صرف نفت می کنند.

گردشگران قسمتهایی از ارتفاع را پراکنده کرده اند ، چادرهای عشایری سیاه برای استراحت گردشگران ترتیب داده شده است. تمام جاده پر از باد و آب است. کبک در میان چمن های بلند می خزد. هوای آبی در هر گوشه یخچال ها و یخ وجود دارد. آبشارها و دیگر دریاچه های کوچک را می توانید تا قله دالامپار به ارتفاع 3500 متر مشاهده کنید. این کوه در حدود 45 کیلومتری ارومیه در مرز سه کشور ایران ، عراق و ترکیه واقع شده است.

روستاهای پایین دست خط لوله گاز ندارند

امید به پاسگاه مرزی ایران و نحوه عبور کولبرها می گوید: “گاهی کولبرها به دریاچه می آیند و می بینند که وضعیت خوب نیست و ممکن است جان خود را از دست بدهند و به روستاها بازگردند.”

طبیعت زیبای دالامپر به جای لاستیک برخی از وسایل نقلیه آفرود آسیب می بیند: “می بینید آنها چه کردند؟ برخی از مردم فکر می کنند که می توانند هر کاری را انجام دهند ، زیرا یک ماشین شاسی شاسی دارند ، اما ما تعدادی را به صورت محلی ترک نمی کنیم. روزها پیش از این ، برخی افراد غریبه سوار اتومبیل شدند و سر خود را به زیر انداختند و از ماشین پیاده شدند. من وقتی این چیزها را می بینم بسیار حریص هستم. ما از اینجا پول در می آوریم. ما اجازه نمی دهیم برخی افراد آن را برای چند نفر هدر دهند ساعت ها سرگرم کننده “هرچه به آنها گفتم این کار را نکنند ، آنها آن را دوست نداشتند. من همچنین با گروهی از جوانان روستا تماس گرفتم و آنها را مجبور کردیم از کار خود امتناع کنند. ، سپس آنها به شما می گویند؟ ما یک نامه داریم. هیچ صاحبی در اینجا نیست که فکر کند. ما در اینجا منطقه ای داریم به نام Margghar. نام خاص شما. آیا می دانید که اجداد ما چقدر جنگیدند و خون روی زمین ریختند؟ آنها اجازه نمی دهند من کاری انجام دهم. ” ریوارو اینجا زندگی می کند. “

بازار محلی

امید در یک روز گروه دیگری از گردشگران را سوار ماشین خود می کند. هفت نفر سوار جیپ! هیچ گردشگری نباید اعتراض کند و به کوه برود تا از دوستان خود دور نشود.

انتهای پیام


[ بازدید : 352 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]